ميپرسند چرا با اينكه ميدانستي مردم كوفه بيوفايند ولي باز عزم كوفه كردي؟ برخي گفتند حسين(ع) در تشخيص حركت سياسي خود اشتباه كرد و موجب كشته شدن خود شد. و برخي ديگر گفتند كه شما مأمور بوديد و معذور. ماموريتتان چيزي نبود جز رسيدن به شهادت. اما امان از نشناختن امام چرا كه هر دو به خطا رفتند؛ چه گروه اول كه عصمت و مبري بودن شما از خطا را درك نكردند و نسبت رفتار غلط سياسي به شما دادند و چه گروه دوم كه ندانستند مقصد شما شهادت نبود بلكه امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح امت جدتان رسولالله(ص) بود و شهادت هدف نبوده است.
پس با وجود اين، براي چه عزم كوفه كردي آقا؟ با اينكه هم ميدانستي كوفيان چه خواهند كرد و هم اينكه قصدتان شهادت صرف نبود. البته اگر كمي شناخته شده بوديد ميشد فهميد چرا به كوفه آمديد. ولي افسوس كه هر كسي از ظن خود شد يارتان...
آنها نفهميدند و شايد هيچگاه نفهمند كه شما خاندان اهل بيت و همه پيامبران الهي مأمور به ظاهر هستيد، مأمور به مراعات قوانين جاري همين دنياي خاكي. و اگر ماموريتتان استفاده از قدرتهاي ماورايي و علم غيب و معجزه بود اصلا ديگر كار به خلافت معاويه و يزيد نميرسيد چه برسد به كربلا و شهادت و.... شما ماموريد به ظاهر عمل كنيد تا محك و آزمايشي باشد براي ريزشها و رويشها. براي تشخيص مفسدين از مخلصين. آري شما ماموريد اگر هزاران نامه به شما رسيد و نوشتند ما را امامي نيست كه ياريمان كند، جوابشان را بدهيد. و الا فرداي قيامت كساني ادعا ميكردند كه حسين را به امامت طلب كرديم ولي او پاسخ نداد و ما عمله يزيد شديم.
آقا شما آمديد تا حجت را تمام كنيد. اين ماموريت شماست كه بياييد تا عدهاي از اطاعتتان سربلند شوند و عدهاي از خيانتشان سرافكنده. بيشك عدهاي ميگويند، اينكه با عقل نميسازد كه جايي كه ميداني خيانت است سنگ محك شوي زيرا كه جواب امتحان از اول مشخص است. نه، آنها ندانستند كه كوفه همهاش سياسي نبود. تو آمدي و از همين كوفه حبيببنمظاهر را نشان تاريخ دادي، تو بودي كه مسلمبن عوسجه و حتي زهيري كه در مسلك شما نبود و وهبي كه نصراني بود را به قله كمال رساندي.
و اگر نميآمدي توابين و قيامهاي بعد از تو تا برسد به انقلاب57، هيچگاه اتفاق نميافتاد و به درستي امام ما فرمودند هر چه داريم از محرم و صفر است، يعني هر چه داريم از توست حسين.
نظر شما